دلتنگی .....
سلام عزیز دل مامان حالت خوبه آرشا جونم تو دل مامانی خیلی این روزا داره شیطونی میکنی حسابی الانا کامل تکون خوردناتو میبینم بیشتر وقتا که به پهلو میخوابم شروع میکنی به بازی گوشی خودتو چنان سفت میکنی که دلم حسابی درد میگیره
آرشا جونم ببخشید این چند روز با ناراحتیام و بغض هام تو رو هم ناراحت کردم اخه دورو بریام یه ذره بفکرم نیست نمیگن تو رو تو دلم دارم یکم بفکرش باشم اصلا همش بفکر خودشونن
راستی آرشا جونم امروز تولد مامانته ولی اصلا خوشحال نیستم چون چند روز قبل به جای سوپرایز تمام روزای خوشم خراب شد دوست داشتم روز تولدم حسابی خوشحالی کنم و نشد این چند روز کارم همش گریه است ولی دلم نمیخواد گریه کنم مامانی ولی چکار کنم که بغضم یهو میترکه منفجر میشه الانم سرکارم همینجور دارم برات مینوسیم قلبم از بغض داره میترکه و اشکام داره سرازیر میشه اما امروز فقط و فقط تنها دلخوشیم اینه که تو رو تو دلم دارم آرشا
آرشای مامان میشه بیایی و هوای مامانی رو داشته باشی میشه پسری باشی که پشتیبان من باشی منم دلم قنج بره از اینکه تو رو دارم امیدوارم مثل اسمت درستکار و پاک باشی فداتشم
مامانی ندیده خیلی دوست داره خیلی زیاد