عشق مامان و بابا

تجربه اولین لگد زناش

1401/1/23 10:41
نویسنده : مامان نازی
48 بازدید
اشتراک گذاری

ببخش مامان جونی این چند روز اصلا نتونستم بیام و برات بنویسم

دوشنبه 9 اسفند بود که داخل شرکت بودم یهویی دیدم یه چی مثل ماهی تو دلم لیز خورد اولش فکر نمیکردم که لگد زنای نفسی مامان باشه ولی دیدم همش پشت سر هم زیر دلم حالت نبض نبض میزد اخه تو گهواره خوندم بودم از 19 هفته باید تکون بخوره ولی تو لگ زدنای تو رو من دیر فهمیدم وقتی 21 هفته و یک روزم بود تو شروع کردی به ابراز وجود از خودت که دوست داشتم دوباره برام تکون بخوری

سریع به بابایی گفتم اونم حسابی ذوق کرد گفت حتما اومدی خونه باید برای منم تکون بخوره ولی توی شیطون وقتی بابایی دست میزاره روی شکمم اصلا تکون نمیخوره سریع اروم میشی اخه چقد تو بلایی نفس من

فدای اون لگداش بشم که تجربشون برام لذت بخش ترین تجربه دنیاست

مامان جونی هر چقد دلت میخواد لگد بزن من عاشق این لگد زدناتم یکی یه دونه مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)